loading...

miraculous * Ladybug

اینجا یک کانال فعال و بروز میراکلس هستش که شما رو با جدید ترین خبر ها اشنا میکنه.

بازدید : 265
سه شنبه 21 مهر 1399 زمان : 4:37

بازدید : 616
دوشنبه 20 مهر 1399 زمان : 14:38

بازدید : 232
دوشنبه 20 مهر 1399 زمان : 14:38

بازدید : 240
يکشنبه 19 مهر 1399 زمان : 1:39

خب دوستان قراره فردا پارت سوم رندگی جورواجوررو بزارم مناظر اتفاقات جال این داستان باشید .لوسی :آی خدا من چرا انقد حیجان دارم راستی اسم اصلیه من لوسیندا است بهم میگن لوسی

بطری در آب
برچسب ها
بازدید : 352
يکشنبه 19 مهر 1399 زمان : 1:39

داستان‌ها
اسم داستان:عشق یا دیوانگی
ژانر:عاشقانه،کمی‌غمگین
تعداد قسمت: تعداد:فصل:تعداد قسمت۱۶ تعداد فصل:۱
خلاصه‌ی داستان:مرینت یک دختری بود مثل همه‌ی مردم بود و تازه به دبیرستان رفته بود یک دفعه یک اتفاق عجیب می‌افته و با یک پسری آشنا میشه مجبور میشه یک چیز رو انتخاب که.......
بطری در آب
بازدید : 713
يکشنبه 19 مهر 1399 زمان : 1:39

بازدید : 647
يکشنبه 19 مهر 1399 زمان : 12:38

بازدید : 243
يکشنبه 19 مهر 1399 زمان : 12:38

معانی اسم‌ها😉
خوب سلام گلای تو خونه محصلای نمونه قول بدین که حرفای ریسا یادتون بمونه(وگرنه با چاقو میاد سراغتون😐🔪🔪 )
خب بریم سر اسم‌ها تا بدونم معانیشوت چیه😊📣
مرینت دوپین چنگ : کسی که برای پختن نان برمیخیزد😐 (ظاهر اسمش چقدر قشنگ بود❄)
ادرین اگرست : پروانه‌ی تاریک (قشنگ داره به آکوما‌ها اشاره میکنه👌)
کلویی بوژوا : شکوفه‌ی ثروتمند (خفه بابا😑)
لایلا رزی : زیبای قرمز البته بعضی‌ها هم میگن شب قرمز (تو هم خفه بابا😑)
کاگامی‌تسوروگی : شمشیر آینه (به خدا تو معنی‌ها بود😢)
ناتالی سانکور : آسیب ناپذیر ( دم به دقیقه میوفته بعد میگه آسیب ناپذیر😑🔪)
گابریل اگرست: پروانه فداکار یا فداکار پروانه (آره جون عمش😐🔪)
آلیا سزار: کسی که موهاش قرمز است (دروغ میگه موهای آلیا نارنجیه✌)
نینو لحیف : فرزند اسطوره (از کی تا حالا فرزند اسطوره دیجی شدن؟؟😑)
امیلی اگرست : پروانه خاص ( زیباست🎀)
خب مرسی که خوندید🌟🌟🌟
کپی کنید میکشمتون 😁
بای بای تا بعد

برنامه جهانی غذا برنده نوبل صلح شد
بازدید : 245
يکشنبه 19 مهر 1399 زمان : 12:38

○تو انجا چیکار میکنی با زن من چیکار داشتی برو جایی که بهش تعلق داشتی یعنی اتاق خدمتکارا
یهو الیا داد زد
$بسه نینو مری هیچ جا نمیره اون بالا میمونه من و تو باهم حرف داریم
نینو با حالت سوالی به الیا نگاه میکرد الیا دستش رو گرفت و برد به اطراف نگاه کردم رز و جولیکا نزدیک شدن جولیکا به من نگاه کرد و گفت:
&برو برام ابمیوه بیار خدمت کار
خدمتکارو یه جوری گفت من فقط تونستم به زور بگم ♡چشم
به رز یه نگاه انداختم غمگین نگام میکرد که جولیکا دستش روکشید و رز سرش رو انداخت پایین
تند رفتم پایین و عصابم خورد شد یکی زدم تو دیوار و گفتم :
♡یه روزی من دوباره بر میگردم چه خوش اون مرده گفت این دوستان که میبینی مگسانند گرد شیرینی .
دستم خیلی درد میکرد و داشت خون میومد ، رفتم که چسب زخم بزنم اما پایین نبود رفتم گرفتمش زیر شیر اب دستم بجور سوز میداد و خونش قطع نمیشد
♤چیزی شده
برگشتم ادرین بود که با چشمای پف کرده بهم نگاه میکرد دستم رو نشونش دادم سریع به طرفم امد و دستم رو گرفت
♤چیکردی مگه با دستت کشتی داشتی تو فقط مایع عذاب منی
تعجب کردم
♡عذاب تو
♤امم منظورم این بود که کلا فقط امدی منو زجر بدی تو میدونی من هنوز بهت علاقه دارم
سرم رو انداختم پایین دلم می‌خواست بگم منم دوسش دارم اما نه اون منو نمیخواد
♤بیا من تو اتاقم چسب زخم دارم
مثل جوجه اردکا دنبالش راه افتادم به یه اتاق رسیدیم ادرین در رو باز کرد و گفت :
♤تو همینجا بمون انجا اتاق پسراست
♡باشه
و بعد درو بست منتظر موندم یعنی اون داخل چیکار میکنه یهو در باز شد ویه پسر امد بیرون با دیدن من گیتارش افتاد زمین یعنی نمیدونست من امدم
♡سلام اقا
☆تو
اون لوکا بود چیزی نگفتم لوکا عوض شده بود لباس ابی رنگی پوشیده بود که عکس یه مار گنده روش بود موهاشم کامل ابی کرده بود
☆تو اینجا چیکار میکنی فکر میکردم رفتی
بعد یه به لباسم انداخت
☆تو خدمتکار شدی
سرم رو انداختم پایین و یه قطره اشک ریختم دلم بغل مامانم رو می‌خواستم
صدای قدم‌های لوکا رو شنیدم که داشت میرفت
صدای در امد نگاه کردم ادرین بود اشکام رو پاک کردم و دستم رو بردم جلو ادرین چند تا چسب زخم زد روش خیلی سوز گرفت
♤درد داره
چیزی نگفتم و به اشپزخونه رفتم به اشپزخونه که رسیدم دیدم الیا داره با خدمتکارا حرف میزنه و غذا‌ها رو میچشه به نظرم فکر کرده رستورانه یهو نگاش به من افتاد
$سلام مری بیا تا برات بگم
رفتم نزدیک الیا دستم رو گرفت و برد تو حیاط هوا سرد بود یکم چون کنار اب بودیم
$با نینو حرف زدم اون قبول کرد وکیلت بشه اما خب راه دیگه‌‌‌ای هم نداشت چون من گفته بودم
خندم گرفت
$خب ولی باید چندتا مدارک داشته باشیم اما به ادرین هم نیاز داریم
♡ادرین !!!
$اره اون خیلی نفوذ داره باید از نفوذش استفاده کرد
♡نینو مشکلی نداره که ما از رانت و رابطه استفاده کنیم
$نینو تحت فرمان منه هرچی من بگم همونه اون رو بسپار به من اما ما باید به ادرینم بگم
حرف‌های مارک تو گوشم اکو میشد
♡نه نباد بگم
$چرا
♡من از مارک میترسم
$نترس ما پشتیم راستی میدونستی قرار لوکا ازدواج کنه
♡با کی
$با کلویی
فکم خورد شد چه کسی ؟اون کلویی مغرور ؟
$از زمین به مرینت کجایی ؟
♡زیر دم گاری
خندیدم .
$بریم داخل
♡تو برو من یکم هوا بخورم میام
همه عوض شده بودن الیا رفته بود خالش رو لیزر کرده بود و لاغر تر شده بود خیلی قشنگ بود
@سلام
برگشتم رز بود لبخند زدم و گفتم
♡سلام
یهو رز پرید بغلم تعجب کردم البته رز خیلی دختر ناز و مهربونی بود
@مرینت من همه چیز رو میدونم و خیلی برات ناراحتم من پشتتم و همجوره کمکت میکنم
♡ممنون رز اما تو از کجا میدونی
رز ازم جدا شد و گفت :
@راستش باید یه چیزی رو بهت بگم داداشت مارک دوست لوکاست و همه چیز رو بهش میگه یه روز که خونه جولیکه بودم اون هم انجا بود منو جولیکا تو اتاق بودیم ،من خواستم برم دستشویی و امدم بیرون یهو شنیدم که برادرت داشت به لوکا میگفت که باید کمکش کنه تا فامیلیش رو عوض کنه و قضیه ارث و میراث و غیره مرینت تو خیلی دختر خوبی هستی و من از رفتار اون روزت تعجب کردم اما من میدونم که تو دلیل داری مگه نه
♡بله ممنون رز تو خیلی به من کمک کردی راستش حرف جولیکا عجیب بود
@چون لوکا بهش گفته انجوری برخورد کنه با تو
واقعا لوکا همچین ادمی‌بود اون پسر دوست داشتنی و مهربونی بود که به من ارامش میدادچطوری اینجوری شد
رفتم داخل و خواستم برم تو اتاق خدمتکارا که که یه نفر دستم رو گرفت نگاه کردم الیا بود
♡سلام الیا
$سلام کجا میری
♡اشپزخونه باید غذا رو اماده کنم
$از این به بعد تو بالا هستی و تو اتاق دخترا می‌خوابی
خوشحال شدم الیا هم دستم رو کشید و برد به سمت اتاق دخترا
♡اممم الیا با این لباس بیام
الیا برگشت و نگام کرد
$نه میریم میخریم
سرم رو انداختم پایین
♡اما،اما من که پول ندارم
الیا دستم رو فشار داد
$مهمان من باش تو بهترین دوست منی من برای تو تا حالا هیچ کاری نکردم الان دوست دارم برای دوستم یه چیزی بخرم
♡نه ممنون نمیخوام
$باید بخوای
الیا دستم رو کشید و برد به بیرون یه زنگ زد به یکی
$سلام میگم میشه مرینت رو ببری بازار من وقت ندارم
$نه نگاه کن من باید به امور اشپزخونه برسم
$خب درسته اما تو باید بیای
$ممنون
بعد قطع کرد
♡به کی زنگ زدی
$به ادرین
دوست داشتم الیا رو بکشم
♡چرا تو نباید به من بگی
$مرینت باید تو و ادرین رو بهم نزدیک کنیم
♡الیا من غلط کردم لباس نمی‌خوام
$برو بابا باید بخوای کار از کار گذشته
داشتم فکر میکردم چیکار کنم که یه زانتیای مشکی جلوم وایساد شیشه پایین امد
♤بپر بالا
$ممنون ادرین من برم اشپزخونه بای
♤بای
من خشکم زده بود انتظار نداشتم
♤الو کجایی سوار شو
در ماشین رو باز کردم و نشستم
♡اممم میگم کجا میریم
♤میریم غار علی سدر خو میریم بازار دیگه
♡هر هر هر مسخره
♤هو خودمونی نشو تو هنوز خدمتکار منی
ناراحت شدم و سرم رو انداختم پایین
/از زبون ادرین/
سرش رو انداخت پایین من نمی‌خوام بهش رو بدم یه بار زجر کشیدم دیگه نمیکشم ضبط رو روشن کردم چهار سال بود که ضبط خاموش بوده وقتی روشنش کردم اهنگ پخش شد اهنگ‌هارو پاک نکرده بودم اهنگ‌های مرینتن به مرینت نگاه کردم چهقدر نهیف شده بود چوب خشک بود.
وقتی رسیدیم پیاده شدم به پاساژ رفتیم من و نینو تمام پاساژ لیون رو گشته بودیم البته به درخواست الیا الیا نینو رو قشنگ تو دستش داره مرینت سرش پایین بود و داشت راه میرفت یه نگاه به دستش کردم نمیدونم چی کنم قلبم یه چیز میگفت و عقلم یه چیز دیگه اما قلبم فشار بیشتری داشت به خودم امدم دست مرینت رو گرفته بودم .
مرینت یه نگاه به من کرد و سرخ شد بردمش یه راس به لباس فروشی که الیا همیشه ازش خرید میکنه وارد شدیم
/ازبون مرینت/
به لباسا نگاه میکردم
♤زود انتخاب کن بریم
ادرین نشست رو یه صندلی دوتا از لباسا چشمم رو گرفت اما روم نمیشد به ادرین بگم
♤خانم لطفا اون لباسو برام بیارین
ادرین از کجا فهمید
خانمه لباس رو برداشت و به من داد رفتم پرو
/ادرین/
مری رفت پرو
_چه خواهر نازی
وا این میخواست منو مری رو خواهر برادر کنه
_اون دنیامه زندگیمه
نمیدونستم چرا اینا رو میگم
_چه برادر خوبی
وا این انگار مرض داره هی منو مری رو می‌خواد خواهر برادر کنه بزار براش دارم

برنامه جهانی غذا برنده نوبل صلح شد

تعداد صفحات : 1

آرشیو
آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی