loading...

miraculous * Ladybug

اینجا یک کانال فعال و بروز میراکلس هستش که شما رو با جدید ترین خبر ها اشنا میکنه.

بازدید : 677
پنجشنبه 23 مهر 1399 زمان : 13:38

آدرین پرید وسط جاده و کلویی رو از وسط جاده پرت کرد اون ور لوسینداهم آدرینو کشید این ور

مرینت:خدارو شکر به خیر گذشت

آدرین:کلویی بیشتر حواست باشه

کلویی:او ممنونم آدرین

آدرین:خواهش!_____!

آدرین:بریم خانم دوپن چنگ

مرینت:بریم

مرینت:داشتم میو مدم که حرکت کنم یهو حس کردم زیر پام خالی شد افتادم داخل چاه خیلی عمیق با صدای بلند گفتم آیییییییییییی

آدرین:مرینت حالت خوبه

مرینت:نخرام به فرما بعد یه بد بختی یه بد بختیه دیگس نه خوشبختی

آدرین:الان کمک میارم

کلویی:خخخخخت آییی بیچاره 😂

مرینت:خفه شو آی

کلویی:بریم لوسیندا

لوسیندا:من مرینتو تنها اینجا ول نمیکنم

مرینت:ممنونم لوسیندا

ذهن مرینت:آخ چرا در مورد لوسیندا بد غذاوت کردم

مرینت:صدای آدرینو بقیه بچه‌هارو شنیدم یه طناب فرستادن گرفتمش منو کشیدن بالا

همه بچه :پشت سر هم مرینت حالت خوبه خوبی چیزیت نشده

مرینت:آخ پام درد میکنه

آقای داماکلیس :به احتمال زیاد پیچ خورده بزار زنگ بزنم آمبولانس

الو مورد پا شکستگی داریم بله بله نمیدونم یا پیچ خورده یا شکسته آره زود خودتو برسونوید . الان آمبولانس میاد مرینت تاقت داشته باش

مرینت:اردوم شد کوفتم😓😭😭😭😭😭😭😭😭

آدرین:بعدانم میشه رفت اردو

آلیا:آره دختر

مرینت:تاحالا کدوم گوری بودی

آلیا:سر گور تو😂

مرینت:خدایی نکرده ایی زبونم لالی یه وقت نگیا

آلیا :نترس نمیگم 😁

راوی: آمبولانس رسید و مرینتو سوار کردن و بقیه بچه‌ها هم به بقیه اردو ادامه دادن

مرینت:هی من هیچ وقت یا آدم خوشبخت نمیشم

راوی:دستو پای مرینتو پاند پیچی کردنو بهش دارو خواب آور دادن

مرینت:بیدار شدم صبح شده بود یه هو گوشیم زنگ‌خورد مرستارو صدا زدم گفتم گوشیمو بده گوشیرو برداشتم خواهر بزرگم بود

جنی:کدوم گورستانی هستی تو دختر سر خود

مرینت:مگه مهمه

جنی:آره کی کارای منو انجام بده

مرینت:خودت

جنی :باشه دارم برات بزار یه بلایی به سرت میارم هی پیش خودت بگی‌‌‌ای کاش این حرفو نمیزدم

مرینت:گوشی رو قط کردم نزاشتم بقیشو بگه زدم زیر گریه پیش خودم میگفتم چرا یه آدم انقدر باید بد بخت باشه ازون دختر دیوانه هر کاری بر میاد امید وارم‌ بلای بدی سرم نیاره هق

مرینت:یهو در باز شد همه دوستام با گلو شیرینی اومدن تو شکه شدم

بچه‌ها:،اومدیم ملاقاتت مرینت

مرینت:ممنونم بچه‌ها، بچه‌ها کمی‌که نشستن رفتنو آلیا پیشم موند همه چیزو براش گفتم آلیا گفت نترس دختر اون دختر هیچ غلطی نمیتونه بکنه

مرینت:میخوای بری خونه

آلیا:نه دکتر گفته فردا حالت خوبه خوبه تا فردا پیشتم خواهر جون جونیم

مرینت:ممنونم آلیا

آلیا😉

ذهن مرینت:آلیا به من آرامش میدا خیلی دوست خوبی بود

فردای اون روز

آلیا:مرینت پاشو پات خوب شده هوراااا بدو باید بریم مدرسه

مرینت:تا اینو شنیدم دوباره مث ملخ از جام پریدم با آلیا رفتیم خونه لباسامونو عوض کردیمو پیاده به مدرسه رفتیم

رسیدیم همه بچه‌ها دورم جمع شدن میپرسیدن حالت خوبه چه طوری منم جواب همشونو دادم توصف وایسادیم که دوباره گوشیم زنگ خورو جنی بود گوشی رو غط کردم دوباره زنگ خورد تا قتم نگرفت جواب دادگ، الو

جنی:.......

________________________________________________________

داستان تموم برا بعدی ۴ تانظر میخوام

لوسی :جنی چی گفت

لیدی باگ:نظرا پرشد میفهمی‌

لوسی :چرا انقد کم نظر خاستی کلی براش زحمت کشیدیم

لیدی باگ:شیش حرف نباشه من خودم میدونم تو دخالت نکن

لیدی باگ:شبختون خوش خدانگهدارتو کامنت فراموش نشه

لوسی :بابای لاوام

🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼تقدیم به شما که خودتون گلید 👆

پارت اول زندگی مجزه اسا
برچسب ها
بازدید : 455
چهارشنبه 22 مهر 1399 زمان : 22:39

1😄+💧=😂کلویی

2😙+❤=😘مرینت

3☂️+💧=☔جولیکا

4😬+❄=🥶 کاگامی

5😨+😰=😱مارک

6👱‍♀️+👑=👸آلیا

7😊+👅=😋آدرین

8👄+💄=💋نینو

9⚡+☁️=🌩ناتا نیل

10☁️+☀️=⛅ رز

امید وارم دوست داشته باشید راستی شما چی شدید ؟تو کامنتا منتظرم ببینم چی شدید 😉

لوسی:آره ☆______☆

ماکت محله ما (2)
بازدید : 1335
چهارشنبه 22 مهر 1399 زمان : 22:39

مرینت:یهو متوجه شدم که هپه وسایل‌های اردو مو تو مدرسه جا گذاشتم داد زدم وسایللللل اردوممممم جا موندهههه😭

آدرین:آی گوشم حالا مگه چی شده

مرینت:چی شده، اردوم شود کوفتممممممم آی خدا منننمم چراا انقددد بد بختمممممم

آدرین:تو به خودت میگی بد بخت تو خوشبخت ترین آدم روی زمینی

مرینت:دودف✌👎

آدرین:تو هروقت به قول خودت بدبختی میاد سرت بعد ش یه خوشی جلوشه یادت نمیاد کتابتو گم‌کردی من بهت دادم یا کلویی همش عزیتت میکرد اما الان ازت حساب میبره پس ناراحت نباش

ذهن مرینت:عه راست میگه

مرینت:آ ممنونم آدرین حالم خیلی خوب شد

آدرین:خواهش میکنم

راوای:یهو یه دختر مو سرمه ایی چینی دست آدرینو کشید برد اون ور به آدرین گفت سلام آدرینم‌گفت سلام کاگامی‌چیزی شده ؟

کاگامی‌گفت :نه عزیز دلم

لوسیندا:مگه نگفتم دیگه دورو بر برادرمن نیا

مرینت: کاگامییه طوری زد تو گوش لوسیندا که گوشش خون اومد آدرین غیرتی شدو کاگامی‌رو حل داد تو گلا کاگامی‌شده بود کیک شکلاتی همه زدیم زیر خنده کاگامی‌با گریه برگشت پیش کلاس خودش

آدرین:لوسیندا حالت خوبه

لوسیندا :خوبم داداش خولم😜

آدرین:خوبه😂

مرینت:آلیا رو بانینو دیدم دارن میگنو میخندن رفتم جلو گفتم چشمم روشن خواهر جون 😡

آلیا:آ مرینت بیا بشین😅

مرینت:نشستم یهو یه چیز گرم کنارم حس کردم رو مو بر گر دوندم دیدم آدرینه از خجالت لپام قرمز شد

آدرین:چی شد خانم بد شانس لپات قرمز شد

مرینت:هیچی مدلشه 🤐

آدرین:🙄

مرینت:معلم صدا مون زدو گفت بیاید اینجا وقت مسابقس لیستو آور بالا گفت اولین نفر با آخرین نفر میشه آها آدرین و مرینت توی یک گروه

مرینت:😳

آدرین:😎

خانم مندلیو:آلیا نینو تو یک گروه

جک و رز

لوسیندا کلویی

صابرینا کیم و.....

داشتم با آدرین به جنگل میرفتیم برای جمع کردن کاج که یهو کلویی پرید وسط جاده همون موقع یک کامیون داشت میومد با سرعت ۱۷۰ کلویی خوشکش زده بود آدرین ............

________________________________________________________

داستان تمومید 🤐

لوسیندا :چرا انقد کم نوشتی

لیدی باگ:چون همین قدر بودش امروز هر چه قد دوس دارن بهش نظر بدن تا بزارم رودی نیزارمش چون زیاد نظر نمیخواد

لوسیندا:بگو آدرین چش شد

لیدیباگ:نومیگم هر وقت نظا پر شد میفهمی‌بای ✌

How are you? Part1
بازدید : 482
چهارشنبه 22 مهر 1399 زمان : 8:38

کاگامی:آدرین میدونی الان خوشگل ترین دختر دنیا حالش چه طوره 😌

آدرین :اممم نمیدونم بزار بپرسم 🤔

آدرین:مرینت حالت چه طوره 😏

مرینت:عالیم 😎

آدرین:حال خوشگل ترین دختر دنیا عالیه کاگامی‌جون😜

کاگامی‌:😡😡😡😡😡😡😡

لوسی:کامنت یادتون نره

لیدی باگ:👍🏻

برنامه پرسپولیس در لیگ بیستم مشخص شد.
برچسب ها
بازدید : 260
چهارشنبه 22 مهر 1399 زمان : 8:38

من بازی سرنوشت رو کپی نکردم ببخشید ببخشید اما مگه مخ ندارم که برم کپی کنم کپی کردن گناه هست و نباید بدون اجازه صاحبش اون رو کپی کرد

واییی خعلی اینو میدوستم 😏
بازدید : 246
سه شنبه 21 مهر 1399 زمان : 18:39

بچه‌ها قراره شنبه براتون یه داستان جدید بزارم که با خواهرم نوشتمش با ملیکا راستی اسم واقعیه من مهتا هستش اسم داستان :کمبود عشق هستش به احتمال زیاد همینه به احتمال خیلی کم تغییر کنه منتظر باشید امید وارم دوسش داشته باشید 👾

قوانین حاکم بر نگهداری حیوانات خانگی در آپارتمان ها
بازدید : 228
سه شنبه 21 مهر 1399 زمان : 18:39

ترسیدم پشت سرم رو نگاه کردم ادرین بود امد طرفم و روی نیمکت کنارم نش
ست سرش رو انداخت پایین
♤میدونی چی سخت تر از شکست عشقی هست
با تعجب بهش نگاه کردم
♡چی
♤اینکه ببینی عشقت جلو روت زجر میکشه
سرم رو انداختم پایین سردم بود یهو یه چیز گرم فرود اود نگاه کردم پلیور ادرین بود
♡ممنون
♤تو نمیدونی چه زجری کشیدم مرینت قلبم درد میکنه حس میکنم دارن شکنجم میکنن هر ثانیه که میگذره حس میکنم که قلبم در حال خورد شدنه حرف تو برام سنگین بود عشق تو برای من بد تمام شد زندگی یه بازی هست بازی سرنوشت بازی عشق باید قوی باشی تا بمونی تو لرزیدی امیدوارم کسی ک۶ معشوق بعدی تو هست مثل من باشه
بلند شد خواست بره نه من نباید بزارم باید بجنگم بلند شدم دسش رو گرفتم سرش رو برگردوند و به من نگاه کرد برای اولین بار لوکنت نگرفتم حرف دلم رو زدم و نترسم.
♡ادرین نه تمام نشده لطفا یه شانس دیگه به من بده
ادرین سرش رو انداخت پایین
♤تو خانواده من فرصت دوباره معنی نمیده
زانوهام سست شد افتادم رو زمین ادرین بی تفاوت به راهش ادامه داد
♡ترا خدا نرو ادرین ادریننننننن
ادرین رفته بود به خودم لعنت میفرستادم که اینکار رو کردم نمیدونم چقدر گذشت که هوا داشت روشن میشد
خیلی فکر کردم نه من اونو از دست نمیدوم رفتم داخل ادرین رو کاناپه خوابش برده بود رفتم پتو اوردم روش گرفتم کارم دست خودم نبود پیشونیش رو بوسیدم
رفتم و گرفتم خوابیدم هنوز چشمم رو رو هم نزاشته بودم الیا بیدارم کرد بیدار شدم رفتم بیرون همه رو میز بودن صبحانه رو که خوردیم قرار شد بریم بیرون وسایلمون رو جمع کردیم اما چیزی نداشتم تو را الیا برام عینک افتابی کرم زد افتاب و کلاه افتابی خرید رفتیم لب دریا داشتیم بازی میکردیم که یهو یه توپ خورد تو سرم نگاه کردم لوکا داشت میخنندید جولیکا گفت :
&اوپس حواسم نبود
اعصابم بهم ریخت یهو یه توپ از ناکجا اباد خورد تو صورت جولیکا
♤اوپس ببخشید حواسم نبود
همه خندید رفتم طرف ادرین وقت اجراء نقشه بود جوری که فقط اون بشنوه گفتم
♡من دست از تلاش بر نمیدارم یه اشتباهی کردم پاشم هستم قلب شکستت رو ترمیم میکنم و دردت رو دوا میکنم اما نمیرم بعد رد شدم زیر چشی نگاهش کردم خشک شده بود
خندیدم و رفتم بعد از اون رفتیم اب بازی و بعد رفتیم ابمیوه خوردیم هرکدوم یه چیز سفارش میداد من البالو ادرین انگور قرمز نینو سیب الیا اب پرتقال بعد از خوردن نوشیدنی موقع نهار شد رفتیم داخله رستوران و غذا خوردیم هی الیا میگفت :
$رستوران من غذا‌هاش بهتره این چیه انگار موز سوختس کبابش هم بیشتر بی مزس سبزیش هم که بخار پز نکردن و سرخ کردن
بعد نهار رفتیم بیرون و تا شب بازی کردیم شب همه دور اتیش جمع شدیم لوکا گیتارش رو گرفت و اهنگ زد
تنها در تمام لحظات
به فکرتم
نمیره فکرت از سرم
حتی برای یک ثانیه
خسته شد از تنهایی
بیا پیشم تو که زیبایی
از دست تو دلم گرفته
کاش تو بیای از دلم در بیاری
قلبم برای تو میتپه
مغزم میگه اونو برنجون
من ماندم بین دوراهی
این دوراهی سخت چیه
که من بینش موندم
کمکم کن کمکم کن
ای یار شیرین

قوانین حاکم بر نگهداری حیوانات خانگی در آپارتمان ها

تعداد صفحات : 1

آرشیو
آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی