جنی💫
دوستان توجه کنید اهم اهم:🌸مرینت🌸
از تو می پرسم آدم حسابیخب دوستان از عنوان معلومه که مسابقه داریم خب من این عکس رو از یه وب دیگه ور داشتم فک کنم اسمش لیدی میراکلس بود حالا اگه اشتباه بود ببخشید حالا بریم سر اصل مطلب من براتون یه عکس که گفتم میزارم به صورت حالو وینی ادیتش میکنید کسانی که ادیت بلدن میدونن چی میگم خب حالا عکس رو چه طوری به من میدید میرید عکستون رو آپلود میکنید و تو نظرا برام لینکشو میفرستید تا ۱۰ آبان فرست دارید بفرستید به همراه جایزه نفر اول ۱۰ تا عکس کمیاب خوشگل میراکلس به سه سبک و سه تا ادیت با سفارش خودش و علام کردن اسمش تو وب یک پست فقط برای اون
نفر دوم ۵ تا عکس ۲ ادیت با سفارش
نفر سوم ۲تا عکس میراکلس ۱ ادیت باسفارش
بچهها من ادیت خودموبراتون میزارم بی حوصله درست کردم خوب در نیومده مه تس یه نشانس گفتم براتون سوال نشه😁
منتظر تونم
دوستان گلم سلام همون طور که میدونید ۱۰ آبان ماههالو وینه به این مناسب من☝️یادتون نره 😉
حس کردم نفس کشیدن برام سخت شده و چند ثانیه بعد همچی تار شد ...
وقتی چشمامو باز کردم تو یه اتاق بودم که کاغذ دیواریهای سیاه داشت و چند تا عکس به دیوار وصل بود بهشون نگاه کردم این که همون پسرس که دیشب دیدم . الان کجام . در یهو باز شد و دو پسر و یه دختر خوابیده وارد شدن دختره تو بغل پسر دومیبود و پایین لباساش پاره بود انگار گدا بود . پسر دومیکه نمیدونستم کیه دختره رو روی تخت خوابوند و پتو رو روش کشید و اون یکی که دیشب دیدمش با اخم امد سمتم و گفت :خودم رو معرفی میکنم ادرین اگرست و ایشون برادر کوچیک من الوین اگرست هستن
+منو چرا اوردین اینجامگه من چیکار کردم و زدم زیر گریه
_نترس خانم کوچولو ما با تو کاری نداریم اگه میخوای اینجا رو ببینی همراهم بیا
به چشمش زول زدم نمیتونستم چشم از چشمش بردارم انگار بدنم تحت کنترل من نبود ناگهان به خودم امدم
دستش رو به سمتم دراز کرد نمیدونم چرا بهش اعتماد کردم و دستش رو گرفتم یه لبخند زده بود قبل رفتن یه نگاهی به الوین انداختم یه پسر بلند با موهای بور و چشمای بنفش بود .
از تو یه راهرو رد شدیم که خیلی زیبا بود پر از عکس شاهها بود یه عکسی هم بود که ادرین و الوین و یه مرد و یه زن بالا سرشون بودن .به حرکت ادامه دادیم تا به یه اتاق رسیدیم
_این اتاق تو هست مرینت
وای چه اتاقی بود تو عمرم همچین اتاقی ندیده بودم ادرین گوشه وایساده بود نمیدونم چرا به سمتش رفتم و گونشو بوسید و گفتم ممنون ادرین هم یه لبخند زد و گفت: قابل تو رو نداره راستی امشب یه جشن هست تو با من میای به جشن دوست ندارم با لیلیا بیام.
+لیلیا کیه؟
_ لیلیا پرنسس سرزمینه دلومرون هست و همیشه به من چسبیده بابام هم میگه برای پیوند بین سرزمینها باید باهاش ازدواج کنم
+باشه من میام اما من لباس ندارم
_در کمودو باز کن من یه چند تا لباس برات اورده بودم
در کمد رو باز کردم و وای چقدر لباس خوشگل اندفعه دیگه پریدم بغل ادرین و گفتم :ممنون ادرین تو خیلی خوبی .به خودم امدم وای من چی کار کردم به خودم امدم و از بغلش امدم بیرون و سرم رو انداختم پایین و گفتم: ببخشید .ادرین سرخ شده بود و فقط فرار کرد رفتم سمت کمد لباس و یه لباس خوشگل برداشتم خیلی ناز بود موهامو هم باز گذاشتم و روژلب و کفش ستش رو زدم ناخونحامو هم همون جور کردم باید ناخون مصنوعیهارو جوری میزدم انگار نا خون خودمه اما نشد ولی در اخر چیز خوبی در امد
خیلی قشنگ شده بود. نشستم رو صندلی هنوز نیم ساعت وقت داشتم تا ادرین بیاد کنجکاو شده بودم دختره کیه از راهرو رفتم و به اتاق رسیدم در رو زدم و وارد شدم دختره رنگ پوستش تیره بود اما زیبا بود لباسای خیلی قشنگی پوشیده بود .
دختره منو که دید گفت:
♡با من کاری نداشته باش من کاری نکردم ترا خدا
😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍
خب نظر فراموش نشه
میدونم منظورت من بودم کیوت گرل جون چشم ازین به بعد پستای الکی نمیزارم❤و وب رو شلوغ نمیکنم فقط عکسوداستانو سرگرمیمیزارم تا پست های شما از صفحه اصلی خارج نشه ❤❤❤❤
به امید یک دونه کامنت 😞
سلام مرخصی یک هفتهای میخواستم
و میخواستم از مدیر اجازه بگیرم و اینکه یک در خواستی داشتم و امیدوارم نویسندههای گل ناراحت نشن
دوستان لطفاً سر چیزهای الکی پست نزارین واقعا برای یک سری چیزهای واقعا غیر ضروری پست میزارین که حالا مثال نمیزنم ولی لطفا اینجوری نکنین مرسی امیدوارم ناراحت نشین ولی واقعا سر چیزهای الکی پست میزارین و اینکه اگر یسنا جون قبول کنن یک هفته مرخصی میخواستم هم به خاطر اینکه درسها هست هم به خاطر اینکه به پست های که من میزارم انگاری زیاد طرفدار ندارن پس اگه اجازه بدین یک مرخصی میخواستم مرسی
منتظر جواب هستم فعلا بای بای
☆از زبون......☆
شب قشنگی بود .داشتم تو لندن گشت میزدم و دنبال برگزیده میگشتم که یه بوی خوبی حس کردم .خودم رو معرفی میکنم ادرین اگرست ۳۳۰ساله اهل پاریس یه دراکولای اصیل زاده . به دنبال بو رفتم از داخل یه خونه متروکه میومد خونه در نداشت اروم وارد شدم .
یهو صدای گریه شنیدم پشت یکی از ستونا که سالم بود قایم شدم :خدایا چرا منو افریدی اخه من چکار کردمها یه گدا اخه چه گناهی کردم . شاید اون بتونه کمکم کنه تا برگذیده رو پیدا کنم از پشت دیوار اروم امدم بیرون و با استفاده از قدرتم پشت سرش ظاهر شدم و طوری که بتونه بشنوه گفتم :سلام خانم کوچولو بدبخت صد متر پرید عقب و نگام کرد یه لبخند زدم که نیشام پیدا شد دختره که نیشامو دید از ترس رنگش از گچ هم بد تر شده بود به زور انگار گفت :توتوتویه خو..نا...شا..می
اعصابم رو بهم ریخت ولی برو خودم نیووردم و با لبخند گفتم :من یه خوناشام نحس نیستم من دراکولا هستم تازه دراکولای اصیل زاده هم هستم
+از من چی میخوای ،میخوای خونمو بخوری .ترا خدا ولم کن من که کاری با تو ندارم .
دستم رو گذاشتم روی دهنش وای چقدر ور میزنه مردم
_خیلی حرف میزنی من عصاب ندارم نمیخوای که بلایی سرت بیارم
دختره که دیگه رو به موت بود به زور سراش رو تکون داد منم دستم رو برداشتم و گفتم :یه سوال میپرسم و میرم تو دختری به نام مرینت دوپن چنگ میشناسی
دختره یه ثانیه گیج شد و گفت :
+چی کارش داری ؟
_اینجا من سوال میپرسم خانم کو چولو
+من مرینت دوپن چنگم کادی داشتین
یه دقیقه تعجب کردم اما زود به خودم امدم و گفتم :با من بیا
دختره که از حالتش معلوم بود به من اعتماد نداره بلند شد و گفت:تا نگی چرا من هی جا باهات نمییام
_خود دانی
و الکی ادای رفتن در اوردم و رفتم بیرون بعد تند با قدرتم پشتش ظاهر شدم و دسمالی رو که به مایه خواب اور اغشته کرده بودم رو در اوردم و اروم توری که نفهمه نزدیکش شدم و دسمال رو روی دهنش گذاشتم
آی خدااااا😂😂😂😂😂مردم آز خنده آی 😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂
وای خداااااااااااااا کمکممممم کنید اشکم سرازیر شده از خنده آی دلمممممممممم😂😂
قسمت وارونه گر آی خداااا این دستو پا چلفتیهارو نگا گربه ترسو گفشدورک دست پا چلفتی بیاین منو ببرین بیمارستاک از بس خندیدم دیگه چشام نمیبینه😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂کامنت ندی خود کشی میکنم چون خعلی خنده داره 😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂
لوسی:آره منم همین طور😂😂😂😂😂😂😂
تعداد صفحات : 1